جایگاه خداوند در فلسفه کانت بر اساس نظر شارحانش

thesis
abstract

چکیده: اثبات وجود خداوند یکی از دغدغه های اساسی فلسفه سنتی است. با ظهور کانت این مساله بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است، جریانی که تصور می شود ما بعد الطبیعه را تقریبا به بن بست رسانیده است. علی رغم تحدیی که در سیستم نظری کانت در مقابل این گونه مباحث صورت گرفته است ، تمامی طرق وصول به غایاتی که مابعد الطبیعه آن ها را دنبال می کند – و البته مدعی شناختی یقینی در مورد آن هاست ؛ که این به هیچ وجه مورد تایید کانت نیست – مسدود نمی گردد. بلکه او سعی کرد مابعد الطبیعه را و به طور کلی فلسفه را از انزوایی که به آن دچار شده بود نجات دهد و در حقیقت او به نوعی سعی کرد از نابودی مابعدالطبیعه – مساله ای که بشر هیچ گاه نمی تواند از آن دست بشوید- ممانعت نماید. کانت از یک طرف با طرح سنجش قوه خرد بشری ، توانست ادعاهای مخالفان مابعد الطبیعه را به چالش بکشد و آن ها را بی اعتبار سازد و از طرف دیگر با طرح برهان اخلاقی و تلقی خداوند به عنوان شرط معناداری هر گونه نظام اخلاقی ، توانست جایگاه از دست رفته خداوند ، به عنوان یک عامل تاثیر گذار در زندگی بشر را به او برگرداند. در این تحقیق سعی بر آن است که تبیین درستی از نقش و جایگاه مثبتی که خداوند در سیستم کانتی دارد ارایه شود . علی رغم این که فلسفه کانت – به عنوان با شکوه ترین نظام فلسفی قرن هجدهم – آبستن بسیاری از مکاتبی است که بعد ها به منصه ظهور رسید ، اما قضاوت پوزیتویستی درباره چنین سیستمی ، بدون شک، قضاوتی منصفانه نخواهد بود. در نهایت با این که کانت به نا توانی عقل بشر برای کسب معرفت در باب مسایلی همچون وجود خداوند اذعان می کند ، با این وجود راهی جدید را پیش روی ما می نهد که از بسیاری جهات بر طرق دیگر فضل تقدم دارد. واژه های کلیدی:خداوند، مابعدالطبیعه، برهان اخلاقی ، معنا داری

First 15 pages

Signup for downloading 15 first pages

Already have an account?login

similar resources

جایگاه فرولایه فوق محسوس در نظام فلسفه کانت

کانت در فلسفه استعلایی خویش، پدیدار (فنومن) را حقیقتی تألیف یافته از کثرات شهود حسی و مقوّمات پیشینی ذهن معرفی کرده و آن‌را از ناپدیدار (نومن) تفکیک کرده است. به‌عقیده وی، ساحت «محسوس» طبیعت، ساحتی تجربی، متعیّن و مکانیکی است که تحت مفاهیم و اصول پیشینی ذهن و فاهمه، کلیت و ضرورت یافته است، حال آنکه ساحت «فوق محسوس» از مفاهیم و اصول متعیّن فاهمه آزاد است. عرصه اخیر که به‌عنوان عرصه اعیان و حقایق فی...

full text

جایگاه نقد قوه حکم در فلسفه استعلایی کانت

طرز نگرش غایت انگارانه که از زمان ارسطو به بعد بر اندیشة مغرب زمین سیطره یافت در دوران جدید از جانب بینش مکانیسنی به حاشیه رانده شد و شناخت علمی محدود به شناخت علیت فاعلی گردید، به‌گونه‌ای که واژة علت مترادف با علت فاعلی شد. کانت با طرح زمینه‌هایی برای نوعی از امکان برای علیت غایی در دو نقد اول و دوم، در نقد سوم خود جایگاه معینی برای نگرش غایت انگارانه در زیباشناسی و در قلمروی موجودات زنده آلی ...

full text

مطالعات آینده بر اساس فلسفه افلاطون، کانت و نیچه؛ پساآینده‌پژوهی و جایگاه آینده‌پژوهی در ساختارهای سازمانی و سیاسی

موضوع پژوهش، محورهای سه‌گانه‌ آینده‌پژوهی (ابعاد زمانی، اجزا و ارکان) است. در ابتدا بر مبنای «هرمنوتیک»، به تاریخ فلسفه‌ غرب پرداخته می‌شود که در آن «حقیقت» سه مرحله را طی کرده است؛ حقیقت افلاطونی، کانتی و نیچه­ای. این سه، طیفی با دو کرانه‌ مطلق و یک ناحیه‌ میانی را تشکیل می‌دهند. در سه ناحیه‌ آینده‌ «ذهنی، بِینی و عینی» و سه رویکرد «نظری، نظری-عملی و عملی» ماتریسی 3*3 شکل‌گرفته و چینش پانزده حو...

full text

فلسفه دین از نظر کانت

کانت اصول موضوعه عقل عملی را در سه موضوع نفس، جهان و خدا مطرح می کند. او از جاودانگی نفس پلی به اثبات وجود خدا می زند و براهینی را که از قبل در مورد اثبات وجود خدا مطرح شده بود، مورد انتقاد قرار می دهد و از طریق عقل عملی راهی برای اثبات وجود خدا باز می کند و برهان اخلاقی را اقامه می کند. از نظر کانت انواع متعدد باور و اعتقاد دینی وجود دارد اما دین حقیقی یکی بیشتر نیست و آن دین اخلاقی ناب و مسی...

15 صفحه اول

برهان در فلسفه کانت

در اندیشۀ کانت، برهان به معنای واقعی کلمه در شناخت فلسفی وجود ندارد و تنها در شناخت‌ ریاضی جاری است. وی دلیل این امر را در شهودی‌بودن دلایل ریاضی می‌داند و معتقد است که یک دلیل یقینی، تنها تا آنجا که شهودی است، برهانی می‌باشد؛ بنابراین باید دید شهود از نظر کانت چیست و چه نسبتی با برهان واقعی در اندیشه وی دارد؟ بنابراین مقاله حاضر با روش توصیفی_تحلیلی در صدد است نخست روشن کند که منظور کانت از شه...

full text

تحلیلی بر «شاکله» در فلسفه کانت

«شاکله» از محوریترین مفاهیم فلسفه معرفتی کانت است. کانت در فلسفه خود اساس کار را بر شهود محض و مفاهیم محض قرار داد و شهود تجربی و مفاهیم تجربی را بدون شهود محض و مفاهیم محض، برای دستیابی به شناخت عالم واقع کافی نداشت. تألیف و ترکیب این دو را که در واقع ترکیب« حس و عقل» است لازمه دستیابی به شناخت دانست. از نظر کانت مفاهیم محض برای این که ما را در رساندن به واقعیت خارج ذهن کمک کنند باید پیوندی با...

full text

My Resources

Save resource for easier access later

Save to my library Already added to my library

{@ msg_add @}


document type: thesis

وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی

Hosted on Doprax cloud platform doprax.com

copyright © 2015-2023